طَمطراق

همان ماهیِ تبعیدی به خشکی،که وضعیت فیلی را دارد خارج از اتاق

طَمطراق

همان ماهیِ تبعیدی به خشکی،که وضعیت فیلی را دارد خارج از اتاق

دو تصویر

نجّار | سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۲۵ ب.ظ
یک. چند وقت اخیر [چیزی حدود هشت سال] زاویه‌ی مناسبی با قضیه‌ی امتحان ندارم. تمام قدرت من به عنوان بک انسانو در اختیار خودش می گیره، جسم و روحم رو آزرده می کنه و ماهیچه‌ی "دست راستم، بخشی از روده‌ی بزرگم و حنجرمو" دچار آسیب و درد. وقتایی که بیرون می‌رم و جربان طبیعی و غیرطبیعی زندگی مردمو می‌بینم،آسوده تر میشم. تصمیم می گیرم اگر در حدود زمانی امتحانا باز دچار همچین حمله‌هایی شدم، بیرون برم و امیدوارم باشم به آسوده و آروم تر شدن با دیدن جریان طبیعی و غیرطبیعی زندگی مردم. گاهی وقتی تویه جاده سوار اتوبوسِ لعنتی‌ام و کَلّم‌ـو به پنجره‌ش چسبوندم، به سنگایی که کنار جاده یا یه کم دور تر افتادن فکر می‌کنم، اینکه اینا پیوسته اینجان و شبا احتمالا سردشونه و روزا گرمشون؛ اما به خاطر نوع وجودشون و هست و زیستی که دارن شرایط‌و پذیرفتن؛ و باز این آسوده ترم می کنه. اغلب حین تجربه‌ی این دو تصویر، تصمیم می گیرم وقتای امتحانا بهشون فکر کنم اما تا به حال این اتفاق نیافتاده و طبعاً آسودگی‌ای هم حادث نشده.

دو.« بهتر است مکانی دور مانند قلّه‌ی یک کوه را انتخاب کنیم و با هم از آن بالا بنگریم. آنجا، مردی را می‌بینم، مردی با ذهنی هوشمند و حساس.بیایید به او بنگریم. شاید او روزی به وحشتی که در وجودش لانه دارد، عمیقاً نگریسته است. شاید بیش از آنچه باید، دیده است! شاید با آرواره‌های خورنده زمان یا با ناچیز بودن خویش - اینکه ذره‌ای بیش نیست - و یا با فانی ... » (وقتی نیچه گریست، Yalom)


  • نجّار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی