طَمطراق

همان ماهیِ تبعیدی به خشکی،که وضعیت فیلی را دارد خارج از اتاق

طَمطراق

همان ماهیِ تبعیدی به خشکی،که وضعیت فیلی را دارد خارج از اتاق

I'm not leaving, I'm not leaving

نجّار | يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ب.ظ

من کم تویه مسائل عمده زندگیم مداقه کردم، اغلب سرسری توجیه می‌کنم. موقع‌هایی بوده که با یه تعریف یا رویه مشخص از مشکلم مواجه شدم و اولین واکنشم «تعجب» بوده، تعجب محرک[که اغلب Ocean City Police Department بی‌اثرش می‌کرد]. نسبت و رابطه خوبی با «روانشناسی» نداشتم، deep down گذاشتمش/[گذاشته بودمش] تویه حدود و مقیاس «شبه علمی». دلیلش هم درک اثر «شرایط زندگی» روی بخش قابل توجهی از واکنش‌های خود/ناخودآگاه بود، توقع داشتم کسی حتماً و الزاماً پاسخ یکسانی نده به یه مساله. مواجهه اول برای تغییر حدود موضع‌ام نسبت به روانشناسی توضیحات [فکر کنم] مینا بود در مورد مشکل [توضیح که نه، داشت سوال می‌پرسید] و بعد دقیق‌ترش اون آقایی که دوره آخر می‌دیدمش. بعدش که گزارش‌هایی در مورد اثر ژنوم روی رفتار و همه‌چیز شنیدم و اینکه خوندم که حدود نودوهشت درصد ژنوم همه [جاندارِ انسان] یکسانه و تفاوت‌ها حاصل همین یکی دو درصده، متعاقباً [به گمونم] میشه استنتاج کرد و تعجب، که خیلی خیلی شبیه به همیم و الگوهای تقریباً ثابتی می‌تونه بروز کنه از ما نسبت به یه واقعه. [در واقع اثر شرایط زندگی رو خیلی کمتر یافتم از چیزی که گمان می‌کردم]. اثر "دپارتمان" اینقدر نافذه، که هنوز مجبورم می‌کنه مثلاً [مثلاً مثلاً][استفاده از مثلاً: سارکستیکلی] نگاه انتقادی وجود داشته باشه. تعبیر درست‌تر برای این نگاه در کانتکس و کوتکس اظهارات من، saneنبودنمه. [وینک، وینک]

 

خوش‌حالم که موقع دیدنشون [مینا و غیره]، و قبلش، symptomها و کلاً هر چیزی مربوط بهش رو سرچ نکردم -که نباید خوش‌حال باشم- اما الان با شنیدن و خوندشون، می‌بینم که در واقع دارم اون چیزایی که به اونا توضیح می‌دادم رو می‌شنوم. و این حتماً نشونه‌ی قطعی‌ای برایِ تصدیقِ درگیربودنه با این "غیرعادی" [غیرعادی، تسامحی در ترجمه دیس‌اردر می‌تونه باشه].

 

این دوره یک ساله، ضریب vulnerability به سطحی از نقوذ رسیده که تویه بازه‌های خیلی کوتاهی عملاً منتج به paralysis شده و هر نوع مقاومتی محتوم به شکست. تکرار "شروعِ مجددِ متصلِ بدونِ وقفه" تماماً منجر به بی‌معنی شدن پروسه شده [پروسه: راه انداختن مجدد اوضاع تا رسوندن به یه سطح معقولی از productivity] و باعث تقویت هر چه بیشتر mood swing. واقعاً کلافه‌کننده‌س و مبدأ همه‌ی این فرآیند "دپارتمان پلیس شهر اقیانوس"؛ و در کیس من، اضافه بشه با اثرِ کهنه‌ی "دپارتمان شهر اقیانوس".

 

راه‌حل: مشخصاً پیگیریِ درمان، به سبک درنهایت‌گوش‌دادن‌به symptomها، و نکته قابل توجه و نه خیلی مهم، مسأله تشخیص و افتراق بین چیزای مربوط به دپارتمان و غیر از اونه.

 

×سی‌بی‌تی، جی‌پی تِرِپی.

×در گزارش شماره هفت از Simon و Garfunkel میگم.

  • نجّار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی