I'm not leaving, I'm not leaving
من کم تویه مسائل عمده زندگیم مداقه کردم، اغلب سرسری توجیه میکنم. موقعهایی بوده که با یه تعریف یا رویه مشخص از مشکلم مواجه شدم و اولین واکنشم «تعجب» بوده، تعجب محرک[که اغلب Ocean City Police Department بیاثرش میکرد]. نسبت و رابطه خوبی با «روانشناسی» نداشتم، deep down گذاشتمش/[گذاشته بودمش] تویه حدود و مقیاس «شبه علمی». دلیلش هم درک اثر «شرایط زندگی» روی بخش قابل توجهی از واکنشهای خود/ناخودآگاه بود، توقع داشتم کسی حتماً و الزاماً پاسخ یکسانی نده به یه مساله. مواجهه اول برای تغییر حدود موضعام نسبت به روانشناسی توضیحات [فکر کنم] مینا بود در مورد مشکل [توضیح که نه، داشت سوال میپرسید] و بعد دقیقترش اون آقایی که دوره آخر میدیدمش. بعدش که گزارشهایی در مورد اثر ژنوم روی رفتار و همهچیز شنیدم و اینکه خوندم که حدود نودوهشت درصد ژنوم همه [جاندارِ انسان] یکسانه و تفاوتها حاصل همین یکی دو درصده، متعاقباً [به گمونم] میشه استنتاج کرد و تعجب، که خیلی خیلی شبیه به همیم و الگوهای تقریباً ثابتی میتونه بروز کنه از ما نسبت به یه واقعه. [در واقع اثر شرایط زندگی رو خیلی کمتر یافتم از چیزی که گمان میکردم]. اثر "دپارتمان" اینقدر نافذه، که هنوز مجبورم میکنه مثلاً [مثلاً مثلاً][استفاده از مثلاً: سارکستیکلی] نگاه انتقادی وجود داشته باشه. تعبیر درستتر برای این نگاه در کانتکس و کوتکس اظهارات من، saneنبودنمه. [وینک، وینک]
خوشحالم که موقع دیدنشون [مینا و غیره]، و قبلش، symptomها و کلاً هر چیزی مربوط بهش رو سرچ نکردم -که نباید خوشحال باشم- اما الان با شنیدن و خوندشون، میبینم که در واقع دارم اون چیزایی که به اونا توضیح میدادم رو میشنوم. و این حتماً نشونهی قطعیای برایِ تصدیقِ درگیربودنه با این "غیرعادی" [غیرعادی، تسامحی در ترجمه دیساردر میتونه باشه].
این دوره یک ساله، ضریب vulnerability به سطحی از نقوذ رسیده که تویه بازههای خیلی کوتاهی عملاً منتج به paralysis شده و هر نوع مقاومتی محتوم به شکست. تکرار "شروعِ مجددِ متصلِ بدونِ وقفه" تماماً منجر به بیمعنی شدن پروسه شده [پروسه: راه انداختن مجدد اوضاع تا رسوندن به یه سطح معقولی از productivity] و باعث تقویت هر چه بیشتر mood swing. واقعاً کلافهکنندهس و مبدأ همهی این فرآیند "دپارتمان پلیس شهر اقیانوس"؛ و در کیس من، اضافه بشه با اثرِ کهنهی "دپارتمان شهر اقیانوس".
راهحل: مشخصاً پیگیریِ درمان، به سبک درنهایتگوشدادنبه symptomها، و نکته قابل توجه و نه خیلی مهم، مسأله تشخیص و افتراق بین چیزای مربوط به دپارتمان و غیر از اونه.
×سیبیتی، جیپی تِرِپی.
×در گزارش شماره هفت از Simon و Garfunkel میگم.
- ۰ نظر
- ۱۹ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۳۵